شعر من در عقربه شماره 11
زیبایی ات شکل ظرفی می شود
که می ریزی در آن
ظرف ظریفی که زیبا می شود
تو ریخته ای در آن
ظرف ومظروف
روی سینی
یک چرخ اساسی می چرخند
تا دست کنی
یکی را برداری
آزادی دست بر داری و هیچ برنداری
هر ظرفی یک ظرف است
و یک ظرفشویی
و می شود تا پایان یک شعر یک عمر
هیچ چیزی نریزی در آن
چیزی نخوری از آن
و راجع به ظرف
توضیح قانع کننده ای نریزی
به ظرف این و آن
می دانم داری جواب حرفم
اما من، من که جا ندارد ظرفم
تو هنوز یک چرخ اساسی نزده ای
که من می ریزد از ظرفم
برای تو که با بینی می بینی
با چشم می چشی
با پوست می پوسی
با زبانت زبان می کشی به زبانم
زبان می زنی ته ظرف
چشم تو چیزهای ندیده می بیند
به حق چیزهای ندیده
اما چشمه ای بیرون چشم وعینک تو
گهگاه بادی
خونش را می پاشد ته ظرف هر کی که
در آن لحظه دارد از زبانش
زبان باز می کند که بگوید: ظرف
زبانت نصف کار جهان را روبه راه می کند
ظرفت، نصف دیگر را
که قشنگ تر شود
جهان و کار جهان
که این دو لزوماً خلاف فلسفه و ریاضی نیستند!
سلام خانم شاه حسینی در صورت امکان شعر های مرا رویت کرده و نظر بدید. با تشکر از لطف شما http://iranosali.persianblog.ir *طاها اوصالی20*
وبلاگتون خیلی خوبه به ما هم حتما سر بزنید http://www.jashnname.blogfa.com/
خواندم و بهره بردم برای خوانش شعرم/چند سطر ارجاع دعوتید با احترام وافتخار لینک شدید
فرهیخته گرامی شما به انجمن ادبی مجمر دعوت شده اید.
زري عزيزم بفرما شعر!
سلام.بايك كاربروزشدم.منتظرنگاه ارزشمندشمامي مي مانم.
سلام با احترام دعوتید به خواندن پست جدیدم نظرتون برام مهمه...[گل]
[گل]
سلام.از دیدن وبلاگ شما لذت بردم.به وبلاگم بیا دوست خوبم.چون اولین دیدارمونه همهی مطالب رو بخون اونوقت نظر بده
دوست بزرگوار زری عزیز برآنیم تا بزرگترین کتابخانه صوتی برای کودکان و نوجوانان ، بویژه کودکان نابینا را ایجاد کنیم . از شما بزرگوار رسما دعوت می شود درخواست همکار افتخاری ما را پذیرا باشید و در اجرای این برنامه فرهنگی ما را یاری فرمایید.